جدول جو
جدول جو

معنی چنگ پشت - جستجوی لغت در جدول جو

چنگ پشت
خمیده پشت، گوژپشت
تصویری از چنگ پشت
تصویر چنگ پشت
فرهنگ فارسی عمید
چنگ پشت
(چَ پُ)
خمیده پشت. کوژپشت. (آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 290). کوژپشت و احدب. (ناظم الاطباء) :
پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زن
در چنگ جام باده و در گوش بانگ چنگ.
سوزنی.
پیریش چنگ پشت کرد و ضعیف
چون بریشم ز گوشمال رباب.
سوزنی.
فلک چنگ پشت است و ساعات رگها
که رگ بیست وچهار است بر چنگ بسته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگ پشت
تصویر سنگ پشت
لاک پشت، حیوانی خزنده، تخم گذار و علف خوار که بدنش در یک پوشش استخوانی قرار دارد و فقط سر، دست ها، پاها و دمش از آن بیرون است و هرگاه احساس خطر کند دست و پای خود را به داخل آن می کشد و پنهان می شود، سنگ پشت، خشک پشت، کاسه پشت، کشف، کشتوک، کشو، باخه
فرهنگ فارسی عمید
(سَ پُ)
جانوری است از دستۀ خزندگان که آنرا کشف و باخه نیز گویند و به هندی کچهوا نامند. (غیاث). کشف. (فرهنگ رشیدی). جانوری است معروف که او را لاک پشت و کاسه پشت نیز گویند. (برهان). خشک پشت. سلحفاه. ابوالمتجمل. باخه. ظهره. حنفاء. حمسه. انقدان. (یادداشت مؤلف) :
چو گل کی دهد بار خار درشت
گهر چون صدف کی دهد سنگ پشت.
اسدی.
در آبگیری دو بط و سنگ پشتی ساکن بودند. (کلیله و دمنه) ، نوعی از ماهی درم دار. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
ستوری که شانه و کفلش برآمده و کمرش فرورفته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به چاک پشت شود
لغت نامه دهخدا
(پُ)
اسبی که در کمر فرورفتگی داشته باشد و شانه و کفلش برآمده بود. (ناظم الاطباء). و رجوع به چال پشت شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ پُ)
به اصطلاح مغلمان ’مقعد’. (آنندراج). مقعد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگ پشت
تصویر سنگ پشت
جانوریست معروف که او را لاک پشت و کاسه پشت نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ پشت
تصویر سنگ پشت
((~. پُ))
لاک پشت
فرهنگ فارسی معین
باخه، کاسه پشت، لاک پشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فرد تنبل و از زیر کار دردو
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت پا
فرهنگ گویش مازندرانی
هر چیز تنک با فاصله محصول غیرمتراکم
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر و زبر بالا و پایین، زیر و رو
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ پشت، لاک پشت
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در منطقه ی میخ ساز نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی